آلوئه ورا رنگین (RANGIN Aloe'Vera )

آلوئه ورا رنگین (RANGIN Aloe'Vera )

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 20153
تعداد مطالب : 575
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


قصه زیبای بزغاله
 
قصه زیبای بزغاله روبخونید
 

 
بزغاله کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می دانست که بزغاله ها گوسفندان بازیگوش و سر به هوایی هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان ،حواسش به بزغاله بود. اما بزغاله انقدر از گله دور می شد و این طرف و آن طرف می رفت که چوپان را خسته می کرد.

ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند. اما بزغاله هنوز دوست داشت بازی کند. هی با شاخهای کوچکش سر به سر بقیه گوسفندان می گذاشت تا با او بازی کنند ولی هیچ کس حوصله نداشت.

 

همه دوست داشتند بخوابند. بزغاله کوچولو خیلی ناراحت و عصبانی شده بود. چون اصلا خوابش نمی آمد. او سعی کرد خودش تنهایی بازی کند. گاهی از شاخه های کوتاه تر درختان بالا می رفت. گاهی در جوی آب راه می رفت و آب بازی می کرد و گاهی هم این طرف و آن طرف می دوید . خلاصه آنقدر بازی کرد تا ظهر گذشت و وقت استراحت گوسفندان تمام شد. گله دوباره برای حرکت آماده شد. همه ی گوسفندان از خواب بیدار شدند و کمی آب خوردند و به همراه چوپان به راه افتادند.

بزغاله خوشحال شد و لابلای گوسفندان شروع به حرکت و جست و خیز کرد. اما هنوز چیزی نرفته بود که احساس خستگی و خواب آلودگی کرد. دلش می خواست بخوابد. هر کجا گله، برای چریدن می ایستاد همانجا پنج دقیقه می خوابید. دوباره که گله راه می افتاد به سختی از جا بلند می شد و چند قدم می رفت. یک ساعت بعد گله به دشت سرسبزی از گلها و علفهای تازه رسید. اما بزغاله آنقدر خسته بود که فورا به خواب رفت و هیچی ندید. گوسفندان همگی خوشحال و سرحال در دشت سرسبز مشغول بازی و چرا شدند.

 

اما بزغاله کوچولو تمام وقت خواب بود. نزدیک غروب آفتاب گله باید به سمت خانه برمی گشت. چوپان بزغاله را از خواب بیدار کرد تا همراه گله به خانه ببرد. بزغاله وقتی فهمید که چقدر به بقیه خوش گذشته است حسابی دلش سوخت و با خودش گفت کاش من هم ظهر مثل بقیه خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی می کردم. بزغاله کوچولو فهمید اگر ظهرها یک ساعت بخوابد بقیه ی روز بیشتر به او خوش می گذرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: علیرضا طولابی تاريخ: شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. اینجانب با یاری خدا و همیاری و همکاری دوستان گرامی ام اقدام به راه اندازی این وبلاگ نموده ام.امیدوارم بهره کافی را ببرید.لطفاَ نظر فراموش نشه.متشکرم...

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to alirezalux.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com